ازدواج در نوجوانی

حرفهای یک نوجوان درمورد ازدواج

ازدواج در نوجوانی

حرفهای یک نوجوان درمورد ازدواج

دوستان من...!_2

معلم سر کلاس درس در حال درس دادن بود که ناگهان صدای گوشی یکی از بچه بلند شد.....ناگهان رنگش سرخ شد. همه داشتن نگاش میکردن....سه چهاربار صدای زنگش اومد که البته برای اس ام اس بود.معلم گفت : پسرجان،هرچه سریعتر گوشیت رو بیار تا چک کنم

- نه آقا ببخشید

- آخه مدرسه مگه جای گوشی موبایل آوردنه؟

-آقا ببخشید کار داشتم

- باشه اما دفعه ی آخرت باشه.

- چشم

زنگ مدرسه خورد.همراه با اون پسر از مدرسه خارج شدیم.بهش گفتم: چرا گوشیت رو سایلنت نذاشتی؟

گفت:حواسم نبود از شانسم هم الان یادش افتاده اس ام اس بده

-کی؟

- بابا دیروز با فلانی رفتیم جلوی مدرسه دخترونه شمارمو به 11 نفر دادم واسه همون هی دارن اس ام اس میدن.

نمیدونستم  چی بگم

براستی...! چگونه باید جلوی این گناهها را گرفت؟

دوستان من...!

در مدرسه ی ما تمام دوستانم را شاد و سرحال میبینم! از خود میپرسم، تو چنین نیازی را داری...اما هم سن و سال هایت هم این نیاز را دارند!پس نباید توقع داشته باشی که فقط نیاز تو برطرف بشه!

اما مدتی بعد فهمیدم که تمامی دوستانم،یا دوستی از جنس مخالف دارند، یا با خودارضایی نیاز خودشونو رو برطرف میکنن!

اما چه فایده؟ در آن دنیا چه جوابی برای خدا دارند که بدهند؟! زیر هم رابطه نامشروع با جنس مخالف گناه هست و از آن بدتر خودارضایی گناهی کبیره! اما من نمیخواهم گناه کنم! آنهم گناه کبیره! یک سال خویشتن داری کردم اما احساس میکنم تا 10 سال دیگر نمیتوانم اینکار را انجام دهم!زیرا همین الان هم از خویشتن داری رنج میبرم و از لحاظ روحی  و جسمی در شرایط سختی بسر میبرم.براستی، چه راه حلی وجود دارد تا این رنج را از من دور کند؟

شما بگید!